آن چه می دانی عمل کن..
احادیث ائمه


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
باسلام به وبلاگ من خوش آمدید!!
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 37
بازدید ماه : 3368
بازدید کل : 92336
تعداد مطالب : 599
تعداد نظرات : 8
تعداد آنلاین : 1



تبلیغات
وصیتنامه شهدا
آن چه می دانی عمل کن..
نویسنده : فهیمه
تاریخ : شنبه 9 اسفند 1393

یکی از مفاسدِ عُجب و خودپسندی کوچک شمردن معاصی (و گناهان) است. بلکه انسان مُعَجِّب (دارای عجب) هیچگاه در صدد اصلاح نفس خویش بر نمی آید، و خود را پاک و پاکیزه پندارد و هیچ گاه در فکر نمی افتد که خود را از لوث معاصی پاک کند. پرده عجب و حجابِ خود پسندی مانع شود از آن که بدی های خود را ببیند، و این مصیبتی است که انسان را از جمیع کمالات باز دارد، و به انواع نواقص مبتلا کند.

( امام خمینی ، چهل حدیث ، فصل عجب)

علاّمه طباطبائى(ره) می فرماید: چون به نجف اشرف براى تحصیل مشرّف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندى و صله رحم ، گاهگاهى به محضر مرحوم قاضى شرفیاب میشدم، تا یک روز درِ مدرسه اى ایستاده بودم که مرحوم قاضى از آن جا عبور می کردند، چون به من رسیدند دستِ خود را روى شانه من گذاردند و گفتند: اى فرزند، دنیا میخواهی نماز شب بخوان، آخرت میخواهی نماز شب بخوان

 منبع : ماهنامه یاس، ش26 ، سایت صالحین شیعه

من میدانستم که زندگی خاصی دارم. در افغانستان هم که یک هفته در یکی از روستاها میهمان کدخدا بودیم، به کدخدا و چند نفری که می خواستند برای ما گذرنامه بگیرند گفته بود: «من تیر خلاص را به حسنعلی منصور زدم و فرار کردم.» من می دانستم با چه کسی زندگی می کنم. ولی با این همه حرفها، فکر می کنم در آن روزهایِ فرار، آرامشی که در کنار آن شهید داشتم الآن ندارم. بعد از شهادت ایشان آن آرامش را از دست دادم. شاید به خاطر این که ارتباطش با معصومین زیاد بود و این آرامش به من هم منتقل می شد. آن روز که از زابل به طرف مشهد حرکت کردیم و چند سلاح کمری را دور کمرم بسته بودم ، آرامش من بیشتر از الآن بود که در این اتاق نشسته ام و دارم حرف می زنم. وقتی می گفت من می دانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) مادرم کاری می کند، من فکر می کردم واقعا حضرت زهرا (سلام الله علیها) آنجا ایستاده است.

هنوز دعاي بچه ها براي چندمين بار ادامه داشت كه ديدم آتش دشمن قطع شد. سرم را كمي بالا آوردم و نگاه كردم. ديدم تمامي نيروهاي دشمن در حال عقب نشيني هستند. آقا مهدي پشت بي سيم گريه كنان گفت:خوشا به سعادت و لياقت تان كه سرباز فرمانده اصلي بوديد

 

داخل كانال پناه گرفته بوديم. آتش دشمن روي خط مقدم ما در "خرمشهر " فوق العاده شديد بود. هركس براي تيراندازي سرش را بالا مي برد، بلافاصله شهيد مي شد. كل نفرات زنده و مجروح ما بيست نفر بود. بقيه جام شهادت را عاشقانه سر كشيده بودند. صداي رگبار لحظه اي قطع نمي شد. مي ديدم زندگي در يك لحظه مثل پرنده اي مي سوزد. در آن لحظه نمي توانستم نام آن پرنده را كه در پايان عمر خويش مي سوزد و بعد از خاكستر خود دوباره زنده مي شود، به ياد بياورم. تنها حرف "ق " به ذهنم مي آمد.

راستش تكان نمي توانستيم بخوريم. راستي كه فرمانده بودن چقدر سخت است. وقتي فرمانده نيستي، اضطراب كمتري داري. تلاش مي كني پيش بروي يا جان سالم خويش را در ببري. اما هنگامي كه مسئوليت عده اي را به عهده گرفتي به جاي تك تك آنها دلشوره داري. به جاي هريك از آنها زخمي مي شوي و بار اندوه شهادت شان را بر دوش مي كشي.

ناگهان بي سيم چي را ديدم كه با زحمت خودش را به من رساند.

ـ "آقا مهدي يه! "
" آقا مهدي باكري " وضعيت گردان را از من پرسيد. گفتم كه بچه ها زير آتش شديد دشمن يكي بعد از ديگري دارند شهيد مي شوند. "آقا مهدي " گفت كه يك جوري تحمل كنيد تا نيروي كمكي برسد.

تماس ما قطع شد. بچه ها گاهي تفنگ هايشان را بي آن كه سرشان را بالا بياورند، روي سرشان مي بردند و شليك مي كردند. يك دفعه ديدم زمزمه اي در حال اوج گرفتن است.

" اللهم كن لوليك الحجه بن الحسن.... "

لب هايم تكان خورد و من نيز به موج دعا پيوستم. هنوز دعاي بچه ها براي چندمين بار ادامه داشت كه ديدم آتش دشمن قطع شد. سرم را كمي بالا آوردم و نگاه كردم. ديدم تمامي نيروهاي دشمن در حال عقب نشيني هستند.

ـ "آقا مهدي با شما كار دارند! "
ـ "آقا مهدي! تمامي بعثي ها پا به فرار گذاشتند....! "
آقا مهدي با تعجب پرسيد: "جريان چيه!؟ "
گفتيم: بچه ها فرمانده و شفا دهنده اصلي را صدا زدند. آقا امام زمان (عج) همه ما را نجات داد...! "
شنيدم كه آقا مهدي پشت بي سيم گريه كنان گفت:
ـ "خوشا به سعادت و لياقت تان كه سرباز فرمانده اصلي بوديد! "

 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








تقویم واوقات شرعی
" >اوقات شرعی
//Ashoora.ir|Shohada Beginsوصیت شهدا" >وصیتنامه شهدا

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

مشاوره






آمار مطالب

:: کل مطالب : 599
:: کل نظرات : 8

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 3

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 11
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 37
:: بازدید ماه : 3368
:: بازدید سال : 12411
:: بازدید کلی : 92336

RSS

Powered By
loxblog.Com